English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4763 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
execute U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
delimiter U 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
vertical diagraph U شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
psychogram U پیام نوشته روح
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
beginning of message U شروع پیام
som U شروع پیام essage
commandment U دستور
prescriptions U دستور
commandments U دستور
prescription U دستور
instructions U دستور
say-so U دستور
command U دستور
commanded U دستور
commands U دستور
say so U دستور
enjoinment U دستور
program U دستور
regulation U دستور
programs U دستور
instruction U دستور
prescript U دستور
rule U دستور
order U دستور
direction U دستور
precept U دستور
formula U دستور
precepts U دستور
formulae U دستور
formulas U دستور
direct U : دستور دادن
field manual U دستور رزمی
regulation U دستور قانون
grammar U کتاب دستور
formulary U دستور نامه
administrative order U دستور اداری
generative grammar U دستور زایشی
technical manual U دستور فنی
directs U : دستور دادن
warning order U دستور اگهی
grammer U دستور زبان
directed U : دستور دادن
grammar U دستور زبان
prescription U دستور عمل
gramarey U دستور زبان
directions U دستور عمل
grammars U دستور زبان
statements U بیانیه دستور
cancellation order U دستور فسخ
agendas U دستور جلسه
grammars U علم دستور
cramer's rule U دستور کرامر
collection order U دستور وصول
programme U دستور نقشه
programmes U دستور نقشه
conditional statement U دستور شرطی
grammars U کتاب دستور
statement U بیانیه دستور
daily order U دستور روز
cancellation order U دستور لغو
embedded code U دستور چاپگر
instructions U دستور کار
standing orders U دستور جاری
standing order U دستور جاری
permission U دستور پروانه
intuit U دستور دادن
avaunt U دستور اخراج
behest U امر دستور
execute statement U دستور اجرایی
blanket order U دستور کلی
engine order U دستور ماشین
enforcement order U دستور اجرا
night order U دستور شبانه
operation order U دستور عملیاتی
order code U رمز دستور
order format U قالب دستور
order U دستورالعمل دستور
ordinace U دستور شرعی
order U دستور سفارش
directives U دستور دهنده
postbyte U در یک دستور برنامه
operating manual U دستور کار
operating instruction U دستور کار
transformational grammar U دستور گشتاری
instructions U دستور عمل
directive U دستور دهنده
order of the day U دستور جلسه
order U دستور دادن
agenda U دستور جلسه
money order U دستور پرداخت
money orders U دستور پرداخت
to give instractions U دستور دادن
sailing orders U دستور حرکت
statement number U شماره دستور
mandate U دستور مافوق
mandates U دستور مردم به
mandates U دستور مافوق
mandated U دستور مردم به
mandated U دستور مافوق
run U دستور RUN
grammatically U ازروی دستور
purchase order U دستور خرید
dictate U دستور دادن
dictated U دستور دادن
dictates U دستور دادن
instruction U دستور عمل
mandating U دستور مافوق
dictating U دستور دادن
mandate U دستور مردم به
recipes U خوراک دستور
superior order U دستور مافوق
macro U شرح دستور
programs U دستور کار
programs U برنامه دستور
program U دستور کار
program U برنامه دستور
macro U درشت دستور
grammar U علم دستور
lubrication order U دستور روغنکاری
commandment U دستور خدا
laying instruction U دستور نصب
recipe U خوراک دستور
principals U دستور دهنده
job order U دستور کار
prescriptions U دستور عمل
principal U دستور دهنده
runs U دستور RUN
commandments U دستور خدا
macro instruction U درشت دستور
instruction U دستور کار
mounting instruction U دستور نصب
movement order U دستور حرکت
dictate U دستور دادن
mandating U دستور مردم به
intuited U دستور دادن
intuiting U دستور دادن
intuits U دستور دادن
microinstruction U ریز دستور
macroinstruction U درشت دستور
grammarian U متخصص دستور زبان
transfers U تغییر دستور یا کنترل
injunctions U حکم بازداشت دستور
order [placed with somebody] U دستور [ازطرف کسی]
transfer U تغییر دستور یا کنترل
grammarians U متخصص دستور زبان
injunction U حکم بازداشت دستور
transferring U تغییر دستور یا کنترل
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
briefer U دستور خلاصه کردن
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
1addressed recipient
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1گج
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com